چتد روز قبل شازده میگفت بچهها تو خوابگاه موش دیدن.
بهش گفتم باید تله موش بخرین و بذارین تو اتاق، وگرنه موش
میره تو ساک و چمدونت و لباسهات رو میجوه.
از اون روز موشهرو دیگه ندیده بودن. امروز یکی از بچهها
موش رو دیده بود و همه دوبدن دنبالش. موش کوچولو هم
دور اتاق میدویده و رفته تو دودکش بخاری. بچهها چسب
موش گذاشتن جلوی سوراخ دودکش، وقتی موش در اومده
چسبیده به چسب. همه ترسیدن و شازده شجاع!!
موش رو برده تو باغچه و با چوب زده تو سرش.
شازده میگفت ناراحتم. کار بدی کردم که موشهرو کشتم...