13
پنجشنبه, ۲ مهر ۱۳۹۴، ۱۰:۴۷ ب.ظ
امروز صبح ساعت 9 زنگ زدم به شازده گفت تازه وارد کرمان شدیم.
نیم ساعت بعد زنگ زدم رسیده بود خوابگاه. در خوابگاه باز بوده اما
کلید اتاق رو نداشته. یک ساعت بعد زنگ زدم گفت وسایل رو بردم تو خوابگاه و دارم
جمدونهایی که تو مهمانسرا گذاشته بودم رو می برم خوابگاه.
خلاصه از صبح تا الان هر ساعت یک بار به شازده زنگ زدم. دلم براش تنگ شده و جاش اینجا خیلی خالیه.
هنوز، هم اتاقی هاش نیومدن. همه شون دانشجوی پزشکی ترم اول هستن.
یک پسر شیرازی و یگ پسر یزدی.
کاش امشب می رفت. اگه امشب می رفت فردا می رسید و تنها نبود.
روز شنبه اولین کلاسش تشکیل می شه.
۹۴/۰۷/۰۲