شازده رفت...
امشب ساعت 6 بلیط داشت.
ساعت 6/50 حرکت کرد.
شازده رفت تا یک زندگی ِ تازه ای رو شروع کنه.
موقع خداحافظی خیلی گریه کردم.
تو راه هم تا خونه گریه می کردم. اما از این که شازده به آرزوش
رسیده خوشحالم.
وقتی اومدم خونه جای شازده خیلی خالی بود. رفتم تو اتاقش در و دیوار رو نگاه کردم.
دلم گرفت.
امیدوارم این چند ماه به خوبی بگذره و شازده برگرده.